سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنام آنکه ناقوس قلبش آهنگ محبت می نوازد

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

کسی نیست،

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

ببین عقربک های قواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می کنند

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام

بیا ذوب کن در کف دست من، جرم نورانی عشق را.

مرا گرم کن

.

.

.

و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای تو، بیدار خواهم شد.